در کشور ما مردم برای امرار معاش، بیشتر فعالیت خود را در یک روز صرف تولید پول میکند در سالهای اخیر وجود زن در جامعه و فعالیتهای اقتصادی بیشتر شده البته در سالها ودهههای پیشین به مراتب کمتر بود.این موضوع شاید بتواند به پیشرفت جامعه کمک کند ولی دچار یکسری از مشکلاتی شده که در کشور ما به شکل آسیب نمایان شده است. زنهای دارای این شرایط به 2 دسته تبدیل میشوند. دسته اول زنان کار و دسته 2 زنان سرپرست خانواده و در این گزارش بیشتر در مورد زنان سرپرست خانواده بحث میشود.
او را با چشمانی ناراحت و لب پر از خنده در گوشه خیابان نگاه میکنم منتظر ایستادهام تا سر این جنس فروش خیابانی خلوت شود تا با او کمی صحبت کنم و سوالهایی هم از او بپرسم.
بعد از گذشت یک ساعت بلاخره سر او داشت خلوت میشد که ماموران سد معبر بالا سر او ظاهر شدند و با پرخاشگری به او دستور میدادند که بساط خود را جمع کند.
زن هم که چارهایی جز گوش دادن نداشت وسایل خود را جمع کرد و یک نگاه به ساعتش انداخت و آماده رفتن شد.
به نظرم آمد که الان زمان مناسبی برای صحبت با او است. وقتی نزدیک شدم مدتی طول کشید که نظر او را جلب کنم تا با من مصاحبه کند قرار گذاشتیم که در یک جای مناسب با هم صحبت کنیم. گونی لباسهایش را بلند کردم و تا پارک او را حمل کردم.
از او خواستم برای من تعریف کند که چه دلیلهایی باعث این شد که کار دست فروشی کند.
او گفت:
من 24 سالگی ازدواج کردم و 30 سالگی از همسرم جدا شدم 2 سالی با پدرم زندگی کردم در کنار پدرم خیلی برای من خوب بود ولی احساس میکردم دارم او را با وجود 2 فرزند اذیت میکنم برای همین تصمیم گرفتم متکی بر پدرم نباشم و برای خود خانهایی جداگانه اجاره کنم البته با وجود این شرایط مالی نمیتوانستم خانهایی خوب در محلهایی مناسب اجاره کنم ولی تمام سعی خود را کردم تا بتوانم خانهایی خوب اجاره کنم.
6 سال است که در همه شغلها کار کردم از لباس فروشی تا نظافت و نگهداری سالمندان در خانهها
از هیچ کار سالمی هم پرهیز نمیکنم و با اشتیاق او را انجام میدهم.
-او در میان صحبت اولیه خود گفت همسرم را از دست دادم از او پرسیدم دلیل از دست دادن همسرتان چه بود؟
من و علی هم دیگر را دوست داشتیم اما او زیادی سنتی فکر میکرد و من دوست نداشتم علی از کودکی در کنار پدرش شوفری میکرد و در بیابانها بود، من در شهر بودم. علی در دبیرستان ترک تحصیل کرد،و من دانشجو بودم. با تضادهایی که در من و علی بود بهترین را جدایی به نظر میرسید.
-اسم فرزندانتان چیست؟
مرسده و مریم
-چند ساله هستند و چه کار میکنند؟
آنها مدرسهایی هستند و بیشتر زمان خود را صرف درس خواندن میکنند و با این شرایط من تنها امیدم به این 2 نفر است هیچ وقت با دخترانم مشکل ندارم. مرسده و مریم بیشتر از سن خود شرایط را درک میکنند
-تاحالا شده که بخواهند با کار کردن به شما کمک کنند؟
البته،مرسده و مریم خیلی دل سوز هستند ولی من اجازه نمیدهم. در ماه آخر سال فقط در بسته بندی خشکبار به من کمک میکنند و از همه مهمتر سن آنها برای کار پایین است.
-مشکلاتی که برای شما در زمان کار و حتی محیط کار به وجود میآید را میتوانی بگویید؟
مشکلات برای هر زنی که شرایط کاری من را داشته باشد وجود دارد. البته نوع کار هم مهم است
زنانی هستند که در دفتر یا شرکت کار میکنند خوب به مراتب مشکلات کمتری برای آنها به وجود میآید. اما زنانی که کار آزاد دارند و در محیط خیابان کار میکنند خطرات برای آنها بیشتر است البته برای زن هیچ چیزی سخت تر از شرایط روحی نیست. من از صبح که بلند میشوم در یک کارگاه خیاطی کار میکنم و بعد از ظهر هم دست فروشی میکنم من توانم تا یه حدی است بیشتر از آن نمیتوانم ولی خوب چارهایی ندارم دست فروشی را همیشه انجام نمیدهم بعضی روزها که خستهام در خانه میمانم.
از او پرسیدم خوب تو چرا سرکار مناسبی نمیروی؟
من رشتم علوم انسانی بود و ترم 2 دانشگاه بودم که ازدواج کردم. هرکاری هم به من نمیدهند
-مشکلاتی که برای شما پیش آمده را میتوانید برای ما چند نمونه تعریف کنید؟
یک شب دیر وقت از سرکار آمد. سر کوچه از ماشین پیاده شدم یک موتوری در کوچه بود تا من را دید موتورش را روشن کردو به سمت من آمد و شروع به شیرین زبانی کرد من هم کیفم را محکم به صورتش زدم از موتور که افتاد دلم خیلی برایش سوخت بالا سرش که رفتم یک چاقو را کمر خود بیرون کشید،من را تهدید کرد کیفم را از دستم کشید سوار موتور شد و رفت.
همسایه ها متوجه نشدند؟
نمیدانم، من اهل جیغ کشیدن نیستم به خاطر همین همسایهها متوجه نشدند که این موتوری دارد از من دزدی میکند.
در هر محیط کاری که می رویم تا مردها متوجه میشوند که مجرد هستی وبه هر دلیلی همسر نداری دندانشان برایت تیز میشود.البته همه ی مردها این طوری نیستند ولی بعضی از مردها هستند که شوهرم داشته باشند باز نگاه ناپاکی دارند.
اگر الان به شما پیشنهاد ازدواج شود حداقل برای این که از سرپرستی بیرون بیایید قبول میکنید؟
نه،هم در وحله اول من تنها نیستم دخترانم هم هستند و اینکه یک بار ازدواج کردم بسته.
من حاضر نیستم حتی برای کمتر کردن مشکلاتم ازدواج کنم.
اقوام هم کمک میکنند؟
تا آنجا که بتوانند ولی من همیشه جوری وانمود میکنم که احساس نکنند من مشکل بیش از حد دارم
خواسته شما از مسئولان چیست؟
من خواسته ایی که دارم این است. بعلاوه مسئولان، مردم شهر هم به زنان احترام بگذارند شهری ترسیم کنند که من و همهی جامعه زنان در این شهر احساس امنیت کنیم.
تا نزدیکی خانه او رفتم و گونی لباسهایش را به او برگرداندم و تا خیابان اصلی قدم زدم در فکرم این بود که سوار تاکسی شوم که راننده او زن باشد. به خیابان که رسیدم مدت طولانی گذشت تا بلاخره توانستم یکی را پیدا کنم. داخل ماشین 2 مسافر دیگر هم بودند. سرچهاراه نزدیک بود راننده با ماشینی تصادف کند.
با کلماتی به گویش کوچه و بازار راننده مرد را کوبید. خیلی برایم شخصیتش جالب بود. در فکر این بودم که از چه طریق با او ارتباط برقرار کنم. بهتر این بود که در ماشین کسی نباشد. به صورت اتفاقی آن دو مسافر زودتر پیاده شدند. بعد از گذشت چند لحظه به او گفتم که میخواهم مصاحبه بکنم. نزدیک بود که مرا از ماشین خود پرت کند بیرون. کارت خبرنگاری را که نشان دادم یکمی آرام شد.
از من عرضخواهی کرد و گفت:من باید این طوری برخورد کنم در این جامعه ما گرگ زیاد است مواظب نباشم از من سوء استفاده می کنند. البته ناگفته نماند که از گویش کوچه و بازار پرهیز کرد.
او با لحنی که انگار خیلی ناراحت است گفت: هرچی مشکلات است برای ما زنان به وجود میآید حق ما را در این جامعه میخورد از شوهرت گرفته تا حتی در اتوبوس
از او خواستم که بیشتر برای من تعریف کند که چه طور این مشکلات به وجود آمده او در ادامه صحبتهایش گفت: من تازه شوهرم فوت کرده و 1 پسر 6 ساله دارم در یک دفتر کار میکنم. بقیه وقت آزادم را هم با تاکسی مسافر میزنم. در اوج جوانیام شوهرم مرد و من ماندم و یک پسر و خانه اجارهایی، در آمد نسبتا متوسط، اجاره،اجازه این موارد به من اجازه نمیدهد که فکرم آزاد باشد. بعد از همهی اینها که بگذریم خطراتی هستند که ما را تهدید میکند همیشه در بعضی از مکانها احساس خطر میکنم.
-خانواده شما کمک میکنند؟
من فقط 1 برادر دارم پدر و مادرم فوت کردند. البته عمو و دایی هایم در شهرستان هستند . در شرایط سخت باشم و اگر چارهایی نداشته باشم به آنها زنگ میزنم
-چند نمونه از خطرات را مثال میزنی؟
در محیط کارم مشکلاتی به اندازه راننده تاکسی بودن ندارم ولی یک چند باری مسافران آخر شب و یا بعد از ظهرها سعی بر این داشتند که یا خفت گیری کنند و یا از من سوءاستفاده کنند که هیچ گدام موفق آمیز نبود. من به این نتیجه رسیدم که اگر زن در شرایط دفتری و یا شرکتی کار کند مشکلات کمتری دارد تا اینکه به صورت آزاد کار کند برای اینکه مشکلات کمتری دارد.و میخواهم فقط در دفتر کار کنم.
-کسی به شما پیشنهاد ازدواج نمیدهد؟
من به هیچ کس نگفتهام که شوهر ندارم. بعضی وقتها به داداشم میگم بیاید دنبالم تا همه فکر کنند که همسرم است . برادر من اصلا شبیه من نیست برای همین کسی شک نمیکند
-خودتان به فکر ازدواج نیستید؟
ازدواج کردن خیلی بهتر است اما یک جورایی دلم راضی نمیشود که یکی دیگر جای پدر امیر حسین، پسرم را بگیرد.
و اینکه اگر به فکر ازدواج باشم و برادرم بفهمند ناراحت میشود.
تقاضای شما از مسئولین چیست؟
اینکه حقوق زنان و امنیت آنها در جامعه پررنگ شود. و یا اینکه زنان مثل من را جمع کنند و به ما کار و امنیت دهند برای ما فضایی را در نظر بگیرند که هر کاری نکنیم.
1ساعتی میشد که با او صحبت میکردم به فکرم افتاد که با یکی که شرایط کاری بهتری هم دارد مصاحبه بکنم تا ببینم در این دو مورد که هر دو گفتند شرایط کاری خوب میتواند امنیت جانی و مالی را کمتر کند چقدر درست است.
با یکی از دوستانم قرار گذاشتیم که پیش خواهرش برویم. او در یک آزمایشگاه کار میکند.
در آزمایشگاه با او قرار گذاشتیم از قبل هم میدانست که در چه موردی میخواهیم با او صحبت کنیم
وارد آزمایشگاه شدم بعد از چند لحظه با او شروع کردیم به مصاحبه. فارغالتحصیل رشته تجربی است او در آزمایشگاه و هم در بیمارستان کار میکند. او یک همسر سرطانی دارد همسر او هیچ فعالیتی نمیتواند بکند. همهی خرج و مخارج به گردن اوست او دوست ندارد کسی به آنها کمک کند . به قول خودش درست است که با زحمت پول در میآورد ولی هیچ وقت از لحاظ مالی کم نمیآورد. به گفته او مشکلات اجتماعی و آسیبهایی که به او وارد میشود به اندازه زنانی که کارهای آزاد انجام میدهند یا در جای خطرناک کار میکنند نیست . خیلی ها در محل کار من فکر میکنند که من همسر ندارم و به من پیشنهاد ازدواج میدهند و من هم محترمانه پیشنهاد را رد میکنم در آمدم خدارو شکر خوب است. ولی این شرایط مناسب برای من است. مهم زنانی هستند که شرایط خوبی ندارند
اما من از مسئولین خواهش میکنم که به وضع زنان سرپرست خانواده رسیدگی شود.
با همهی این تفاصیل که در مورد زنان سرپرست خانواده پیش میآید به این فکر کردم که باید با کارشناسی متخصص در مورد این موضوع صحبت کنم.
غلام رضا رامسر روانشناس و مشاوره و تنظیم خانواده در مورد بار روانی زنان سرپرست خانواده گفت:
زنها موجوداتی عاطفی و رحیهایی لطیف دارند و زمانی که به هر دلیلی شیرازه زندگی آنها به هم میریزد دچار مشکل میشوند
حال اگر همسرش را از دست داده باشد و یا اینکه حتی فرزند آخر باشند و به همه چیز زود وابستگی شدید پیدا میکنند دچار مشکلات روحی میشوند. نکته حائز اهمیت این است که زنانی که از لحاظ مالی شرایط مناسب دارند و یا اینکه شرایط روحی شادی دارند کمتر دچار آسیبها میشوند و هم اینکه زودتر مشکل خود را حل میکنند.
وی افزود: زنانی که در سنهای پایین تر وارد محیط کار میشوند حرف و حدیث بیشتری برای آنها به وجود میآید . این زنان باید بیشتر در این محیط با این مشکلات بجنگند.
دکتر رامسر در مورد پیشگیریها گفت: باید چند مورد را در نظر گرفت.
1.بحث مشاور و روانشناس در همهی ارگانهای دولتی باید وجود داشته باشد و هر چه زودتر باید رسیدگی شود. برای نمونه اگر این مورد در ارگانهای دولتی باشد زن سرپرست خانواده میتواند با مشاوران در این موارد صحبت بکنند. حتی صحبت کردن با این زنان هم باعث امیدواری برای این افراد میشود.
2. مورد بعدی که مهم است اگر این زنان که کار داشته باشند و چه نداشته باشند مبلغی پول به آنها بدهند و بعد از شاغل شدن درصدی از آن را کم بکنند خیلی به آنها کمک می شود.
در خیابان در گوشه ایی از پیاده رو در حال قدم زدن بودم و به این فکر میکردم که آیا این زنان بعدها مشکلاتشان بیشتر میشود و یا اینکه مسئولین به این مورد رسیدگی میکنند با این حال باید به این ها واقعا لوح تقدیر داد چون در این شرایط اقتصادی و درآمدهای کم و خرجهای بسیار بالا توانستهاند به هر گلیم خود را از آب بکشد بیرون به امید روزی که زنان سرپرست خانواده آیینه خوبی برای جامعه باشد نه یکی از مشکلات بزرگ جامعه کنونی ما