نمای سی

زندگی یک راه مستقیم نیست ... بلکه انتخاب مسیرهای درست از هزاران مسیر مشخص شده

زندگی یک راه مستقیم نیست ... بلکه انتخاب مسیرهای درست از هزاران مسیر مشخص شده

نمای سی

زندگی را با همه ی فراز و نشیبش دوست دارم و هر آنچه در فراز و نشیبش هست را می پذیرم،زیرا در همین کش و قوس هایش شکل می گیرم تا زمانی که ساخته شوم..
میزان مقدر شدن آن بستگی به باور توانایی هایم دارد

زنان سرپرست خانواده در معرض مشکلات اجتماعی

چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۴۸ ب.ظ

در کشور ما مردم برای امرار معاش، بیشتر فعالیت خود را در یک روز صرف تولید پول می­کند در سال­های اخیر وجود زن در جامعه و فعالیت­های اقتصادی بیشتر شده البته در سال­ها ودهه­های پیشین به مراتب کمتر بود.این موضوع شاید بتواند به پیشرفت جامعه کمک کند ولی دچار یک­سری از مشکلاتی شده که در کشور ما به شکل آسیب نمایان شده است. زن­های دارای این شرایط  به 2 دسته تبدیل می­شوند. دسته اول زنان کار و دسته 2 زنان سرپرست خانواده و در این گزارش بیشتر در مورد زنان سرپرست خانواده بحث می­شود.  

او را با چشمانی ناراحت و لب پر از خنده در گوشه خیابان نگاه می­کنم منتظر ایستاده­ام تا سر این جنس فروش خیابانی خلوت شود تا با او کمی صحبت کنم و سوال­هایی هم از او بپرسم.

بعد از گذشت یک ساعت بلاخره سر او داشت خلوت می­شد که ماموران سد معبر بالا سر او ظاهر شدند و با پرخاش­گری به او دستور می­دادند که بساط خود را جمع کند.

زن هم که چاره­ایی جز گوش دادن نداشت وسایل خود را جمع کرد و یک نگاه به ساعتش انداخت و آماده رفتن شد.

به نظرم آمد که الان زمان مناسبی برای صحبت با او است. وقتی نزدیک شدم مدتی طول کشید که نظر او را جلب کنم تا با من مصاحبه کند قرار گذاشتیم که در یک جای مناسب با هم صحبت کنیم. گونی لباس­هایش را بلند کردم و تا پارک او را حمل کردم.

از او خواستم برای من تعریف کند که چه دلیل­هایی باعث این شد که کار دست فروشی کند.

 او گفت:

من 24 سالگی ازدواج کردم و 30 سالگی از همسرم جدا شدم 2 سالی با پدرم زندگی کردم در کنار پدرم خیلی برای من خوب بود ولی احساس می­کردم دارم او را با وجود 2 فرزند اذیت می­کنم برای همین تصمیم گرفتم متکی بر پدرم نباشم و برای خود خانه­ایی جداگانه اجاره کنم البته با وجود این شرایط مالی نمی­توانستم خانه­ایی خوب در محله­ایی مناسب اجاره کنم ولی تمام سعی خود را کردم تا بتوانم خانه­ایی خوب اجاره کنم.

6 سال است که در همه شغل­ها کار کردم از لباس فروشی تا نظافت و نگهداری سالمندان در خانه­ها

از هیچ کار سالمی هم پرهیز نمی­کنم و با اشتیاق او را انجام می­دهم.

-او در میان صحبت اولیه خود گفت همسرم را از دست دادم از او پرسیدم دلیل از دست دادن همسرتان چه بود؟

من و علی هم دیگر را دوست داشتیم اما او زیادی سنتی فکر می­کرد و من دوست نداشتم علی از کودکی در کنار پدرش شوفری می­کرد و در بیابان­ها بود، من در شهر بودم. علی در دبیرستان ترک تحصیل کرد،و من دانشجو بودم. با تضاد­هایی که در من و علی بود بهترین را جدایی به نظر می­رسید.

-اسم فرزندانتان چیست؟

مرسده و مریم

-چند ساله هستند و چه کار می­کنند؟

آن­ها مدرسه­ایی هستند و بیشتر زمان خود را صرف درس خواندن می­کنند و با این شرایط من تنها امیدم به این 2 نفر است هیچ وقت با دخترانم مشکل ندارم. مرسده و مریم بیشتر از سن خود شرایط را درک می­کنند

-تاحالا شده که بخواهند با کار کردن به شما کمک کنند؟

البته،مرسده و مریم خیلی دل سوز هستند ولی من اجازه نمی­دهم. در ماه آخر سال فقط در بسته بندی خشکبار به من کمک می­کنند و از همه مهم­تر سن آن­ها برای کار پایین است.

-مشکلاتی که برای شما در زمان کار و حتی محیط کار به وجود می­آید را می­توانی بگویید؟

مشکلات برای هر زنی که شرایط کاری من را داشته باشد وجود دارد. البته نوع کار هم مهم است

زنانی هستند که در دفتر یا شرکت کار می­کنند خوب به مراتب مشکلات کمتری برای آن­ها به وجود می­آید. اما زنانی که کار آزاد دارند و در محیط خیابان کار می­کنند خطرات برای آن­ها بیشتر است البته برای زن هیچ چیزی سخت تر از شرایط روحی نیست. من از صبح که بلند می­شوم در یک کارگاه خیاطی کار می­کنم و بعد از ظهر هم دست فروشی می­کنم من توانم تا یه حدی است بیشتر از آن نمی­توانم ولی خوب چاره­ایی ندارم دست فروشی را همیشه انجام نمی­دهم بعضی روزها که خسته­ام در خانه می­مانم.

از او پرسیدم خوب تو چرا سرکار مناسبی نمی­روی؟

من رشتم علوم انسانی بود و ترم 2 دانشگاه بودم که ازدواج کردم. هرکاری هم به من نمی­دهند

-مشکلاتی که برای شما پیش آمده را می­توانید برای ما چند نمونه تعریف کنید؟

یک شب دیر وقت از سرکار آمد. سر کوچه از ماشین پیاده شدم یک موتوری در کوچه بود تا من را دید موتورش را روشن کردو به سمت من  آمد و شروع به شیرین زبانی کرد من هم کیفم را محکم به صورتش زدم از موتور که افتاد دلم خیلی برایش سوخت بالا سرش که رفتم یک چاقو را کمر خود بیرون کشید،من را تهدید کرد کیفم را از دستم کشید سوار موتور شد و رفت.

همسایه ها متوجه نشدند؟

نمی­دانم، من اهل جیغ کشیدن نیستم به خاطر همین همسایه­ها متوجه نشدند که این موتوری دارد از من دزدی می­کند.

در هر محیط کاری که می رویم تا مردها متوجه می­شوند که مجرد هستی وبه هر دلیلی همسر نداری دندانشان برایت تیز می­شود.البته همه ی مردها این طوری نیستند ولی بعضی از مردها هستند که شوهرم داشته باشند باز نگاه ناپاکی دارند.

اگر الان به شما پیشنهاد ازدواج شود حداقل برای این که از سرپرستی بیرون بیایید قبول می­کنید؟

نه،هم در وحله اول من تنها نیستم دخترانم هم هستند و اینکه یک بار ازدواج کردم بسته.

من حاضر نیستم حتی برای کمتر کردن مشکلاتم  ازدواج کنم.

اقوام هم کمک می­کنند؟

تا آن­جا که بتوانند ولی من همیشه جوری وانمود می­کنم که احساس نکنند من مشکل بیش از حد دارم

خواسته شما از مسئولان چیست؟

من خواسته ایی که دارم این است. بعلاوه مسئولان، مردم شهر هم به زنان احترام بگذارند شهری ترسیم کنند که من و همه­ی جامعه زنان در این شهر احساس امنیت کنیم.

تا نزدیکی خانه او رفتم و گونی لباس­هایش را به او برگرداندم و تا خیابان اصلی قدم زدم در فکرم این بود که سوار تاکسی شوم که راننده او زن باشد. به خیابان که رسیدم مدت طولانی گذشت تا بلاخره توانستم یکی را پیدا کنم. داخل ماشین 2 مسافر دیگر هم بودند. سرچهاراه نزدیک بود راننده با ماشینی تصادف کند.

با کلماتی  به گویش کوچه و بازار راننده مرد را کوبید. خیلی برایم شخصیتش جالب بود. در فکر این بودم که از چه طریق با او ارتباط برقرار کنم. بهتر این بود که در ماشین کسی نباشد. به صورت اتفاقی آن دو مسافر زودتر پیاده شدند. بعد از گذشت چند لحظه به او گفتم که می­خواهم مصاحبه بکنم. نزدیک بود که مرا از ماشین خود پرت کند بیرون. کارت خبرنگاری را که نشان دادم یکمی آرام شد.

از من عرض­خواهی کرد و گفت:من باید این طوری برخورد کنم در این جامعه ما گرگ زیاد است مواظب نباشم از من سوء استفاده می کنند. البته ناگفته نماند که از گویش کوچه و بازار پرهیز کرد.

او با لحنی که انگار خیلی ناراحت است گفت: هرچی مشکلات است برای ما زنان به وجود می­آید حق ما را در این جامعه می­خورد از شوهرت گرفته تا حتی در اتوبوس

از او خواستم که بیشتر برای من تعریف کند که چه طور این مشکلات به وجود آمده او در ادامه صحبت­هایش گفت: من تازه شوهرم فوت کرده و 1 پسر 6 ساله دارم در یک دفتر کار می­کنم. بقیه وقت آزادم را هم با تاکسی مسافر می­زنم. در اوج جوانی­ام شوهرم مرد و من ماندم و یک پسر و خانه اجاره­ایی، در آمد نسبتا متوسط، اجاره،اجازه این­ موارد  به من اجازه نمی­دهد که فکرم آزاد باشد. بعد از همه­ی این­ها که بگذریم خطراتی هستند که ما را تهدید می­کند همیشه در بعضی از مکان­ها احساس خطر می­کنم.

-خانواده شما کمک می­کنند؟

من فقط 1 برادر دارم پدر و مادرم فوت کردند. البته عمو و دایی هایم در شهرستان هستند . در شرایط سخت باشم و اگر چاره­ایی نداشته باشم به آن­ها زنگ می­زنم

-چند نمونه از خطرات را مثال می­زنی؟

در محیط کارم مشکلاتی به اندازه راننده تاکسی بودن ندارم ولی یک چند باری مسافران آخر شب و یا بعد از ظهرها سعی بر این داشتند که یا خفت گیری کنند و یا از من سوءاستفاده کنند که هیچ گدام موفق آمیز نبود.  من به این نتیجه رسیدم که اگر زن در شرایط دفتری و یا  شرکتی کار کند مشکلات کمتری دارد تا اینکه به صورت آزاد کار کند برای اینکه مشکلات کمتری دارد.و می­خواهم فقط در دفتر کار کنم.

-کسی به شما پیشنهاد ازدواج نمی­دهد؟

من به هیچ کس نگفته­ام که شوهر ندارم. بعضی وقت­ها به داداشم می­گم بیاید دنبالم تا همه فکر کنند که همسرم است . برادر من اصلا شبیه من نیست برای همین کسی شک نمی­کند

-خودتان به فکر ازدواج نیستید؟

ازدواج کردن خیلی بهتر است اما یک جورایی دلم راضی نمی­شود که یکی دیگر جای پدر امیر حسین، پسرم را بگیرد.

و اینکه اگر به فکر ازدواج باشم و برادرم بفهمند ناراحت می­شود.

تقاضای شما از مسئولین چیست؟

اینکه حقوق زنان و امنیت آن­ها در جامعه پررنگ شود. و یا اینکه زنان مثل من را جمع کنند و به ما کار و امنیت دهند برای ما فضایی را در نظر بگیرند که هر کاری نکنیم.

1ساعتی می­شد که با او صحبت می­کردم به فکرم افتاد که با یکی که شرایط کاری بهتری هم دارد مصاحبه بکنم تا ببینم در این دو مورد که هر دو گفتند شرایط کاری خوب می­تواند امنیت جانی و مالی را کمتر کند چقدر درست است.

با یکی از دوستانم قرار گذاشتیم که پیش خواهرش برویم.  او در یک آزمایشگاه کار می­کند.

در آزمایشگاه با او قرار گذاشتیم از قبل هم می­دانست که در چه موردی می­خواهیم با او صحبت کنیم

وارد آزمایشگاه شدم بعد از چند لحظه با او شروع کردیم به مصاحبه. فارغ­التحصیل رشته تجربی است او در آزمایشگاه و هم در بیمارستان کار می­کند. او یک همسر سرطانی دارد همسر او هیچ فعالیتی نمی­تواند بکند. همه­ی خرج و مخارج به گردن اوست او دوست ندارد کسی به آن­ها کمک کند . به قول خودش درست است که با زحمت پول در می­آورد ولی هیچ وقت از لحاظ مالی کم نمی­آورد. به گفته او مشکلات اجتماعی و آسیب­هایی که به او وارد می­شود به اندازه زنانی که کارهای آزاد انجام می­دهند یا در جای خطرناک کار می­کنند نیست . خیلی ها در محل کار من فکر می­کنند که من همسر ندارم و به من پیشنهاد ازدواج می­دهند و من هم محترمانه پیشنهاد را رد می­کنم در آمدم خدارو شکر خوب است. ولی این شرایط مناسب برای من است. مهم زنانی هستند که شرایط خوبی ندارند

اما من از مسئولین خواهش می­کنم که به وضع زنان سرپرست خانواده رسیدگی شود.

با همه­ی این تفاصیل که در مورد زنان سرپرست خانواده پیش می­آید به این فکر کردم که باید با کارشناسی متخصص در مورد این موضوع صحبت کنم.

غلام رضا رامسر روانشناس و مشاوره و تنظیم خانواده در مورد بار روانی زنان سرپرست خانواده گفت:

زن­ها موجوداتی عاطفی و رحیه­ایی لطیف دارند و زمانی که به هر دلیلی شیرازه زندگی آن­ها به هم می­ریزد دچار مشکل می­شوند

حال اگر همسرش را از دست داده باشد و یا اینکه حتی فرزند آخر باشند و به همه چیز زود وابستگی شدید پیدا می­کنند دچار مشکلات روحی می­شوند. نکته حائز اهمیت این است که زنانی که از لحاظ مالی شرایط مناسب دارند و یا اینکه شرایط روحی شادی دارند کمتر دچار آسیب­ها می­شوند و هم اینکه زودتر مشکل خود را حل می­کنند.

وی افزود: زنانی که در سن­های پایین تر وارد محیط کار می­شوند حرف و حدیث بیشتری برای آن­ها به وجود می­آید . این زنان باید بیشتر در این محیط با این مشکلات بجنگند.

دکتر رامسر در مورد  پیشگیری­ها گفت: باید چند مورد را در نظر گرفت.

1.بحث مشاور و روانشناس در همه­ی ارگان­های دولتی باید وجود داشته باشد و هر چه زود­تر باید رسیدگی شود. برای نمونه اگر این مورد در ارگان­های دولتی باشد زن سرپرست خانواده می­تواند با مشاوران در این موارد صحبت بکنند. حتی صحبت کردن با این زنان هم باعث امیدواری برای این افراد می­شود.


2. مورد بعدی که مهم است اگر این زنان که کار داشته باشند و چه نداشته باشند مبلغی پول به آن­ها بدهند و بعد از شاغل شدن درصدی از آن را کم بکنند خیلی به آن­ها کمک می­ شود.


در خیابان در گوشه ایی از پیاده رو در حال قدم زدن بودم و به این فکر می­کردم که آیا این زنان بعد­ها مشکلاتشان بیشتر می­شود و یا اینکه مسئولین به این مورد رسیدگی می­کنند با این حال باید به این ها واقعا لوح تقدیر داد چون در این شرایط اقتصادی و درآمد­های کم و خرج­های بسیار بالا توانسته­اند به هر گلیم خود را از آب بکشد بیرون به امید روزی که زنان سرپرست خانواده آیینه خوبی برای جامعه باشد نه یکی از مشکلات بزرگ جامعه کنونی ما


 

  • ۹۲/۱۲/۲۱
  • محمد امین آزادگان

زنان. سرپرست. مشکلات . معرض

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی